معنی فارسی malmock

B1

تمسخر کردن یا به سخره گرفتن کسی، به ویژه به طور غیرمستقیم و ناپسند.

To ridicule or mock someone in a subtle or indirect manner.

example
معنی(example):

معلم در طول درس به نظر می‌رسید که به دانش‌آموز تمسخر می‌کند.

مثال:

The teacher seemed to malmock the student during the lesson.

معنی(example):

شخصیت‌ها اغلب وقتی ناامید هستند، به همسن و سالان خود تمسخر می‌کنند.

مثال:

People often malmock their peers when they are frustrated.

معنی فارسی کلمه malmock

: معنی malmock به فارسی

تمسخر کردن یا به سخره گرفتن کسی، به ویژه به طور غیرمستقیم و ناپسند.