معنی فارسی maltreated
B1بدرفتاری شده، بهطور نامناسب یا نادرست با فردی رفتار شده.
Treated with cruelty or violence.
- verb
verb
معنی(verb):
To treat badly, to abuse.
example
معنی(example):
او توسط خانوادهی سرپرستش بدرفتاری شده بود.
مثال:
He was maltreated by his foster family.
معنی(example):
مستند نشان داد که چگونه کودکان بدرفتاری شده رنج میکشند.
مثال:
The documentary showed how maltreated children suffer.
معنی فارسی کلمه maltreated
:
بدرفتاری شده، بهطور نامناسب یا نادرست با فردی رفتار شده.