معنی فارسی mammographic
B1ماموگرافی، نوعی تصویر برداری از سینه برای تشخیص بیماریهای مربوط به آن.
Relating to the use of mammography for breast imaging.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اسکن ماموگرافی هیچ نشانهای از ناهنجاریها نشان نداد.
مثال:
The mammographic scan showed no signs of abnormalities.
معنی(example):
او یک معاینه ماموگرافی به عنوان بخشی از معاینه سلامتی خود داشت.
مثال:
She had a mammographic examination as part of her health check-up.
معنی فارسی کلمه mammographic
:
ماموگرافی، نوعی تصویر برداری از سینه برای تشخیص بیماریهای مربوط به آن.