معنی فارسی man alone

B1

مردی که به تنهایی زندگی می‌کند و معمولاً به دور از گروه‌ها یا جمع‌ها فعالیت می‌کند.

A man who spends time by himself, often reflecting or engaging in activities alone.

example
معنی(example):

گاهی خوب است که یک مرد تنها به زندگی‌اش فکر کند.

مثال:

Sometimes it's good for a man alone to reflect on his life.

معنی(example):

او از تنها بودن به عنوان یک مرد در هنگام کوهنوردی لذت می‌برد.

مثال:

He enjoys being a man alone while hiking in the mountains.

معنی فارسی کلمه man alone

: معنی man alone به فارسی

مردی که به تنهایی زندگی می‌کند و معمولاً به دور از گروه‌ها یا جمع‌ها فعالیت می‌کند.