معنی فارسی manacled

B2

صفتی که به حالتی اطلاق می‌شود که در آن دست‌ها با دستبند محدود شده‌اند.

Having manacles on; restrained by handcuffs.

verb
معنی(verb):

To confine with manacles.

example
معنی(example):

متهم در هنگام ورود به دادگاه دستبند داشت.

مثال:

The suspect was manacled when brought into the courtroom.

معنی(example):

او احساس ناراحتی کرد که در مقابل جمعیت دستبند زده شده بود.

مثال:

He felt uncomfortable being manacled in front of the crowd.

معنی فارسی کلمه manacled

: معنی manacled به فارسی

صفتی که به حالتی اطلاق می‌شود که در آن دست‌ها با دستبند محدود شده‌اند.