معنی فارسی manavel

B1

مدیریت کردن، سازمان‌دهی و بهینه‌سازی زمان یا منابع به شکلی کارا.

To manage or organize time or resources effectively.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت زمان خود را بهتر مدیریت کند.

مثال:

He decided to manavel his time better.

معنی(example):

آنها امیدوارند منابع خود را به‌خوبی مدیریت کنند.

مثال:

They hope to manavel their resources efficiently.

معنی فارسی کلمه manavel

: معنی manavel به فارسی

مدیریت کردن، سازمان‌دهی و بهینه‌سازی زمان یا منابع به شکلی کارا.