معنی فارسی mandament
B2نوعی دستور قضایی یا حکمی که برای اعمال قانون صادر میشود.
An official order or command issued by a court or authority.
- NOUN
example
معنی(example):
دادگاه یک ماندامنت برای اجرای حکم صادر کرد.
مثال:
The court issued a mandament to enforce the ruling.
معنی(example):
او یک ماندامنت از مقام محلی دریافت کرد.
مثال:
He received a mandament from the local authority.
معنی فارسی کلمه mandament
:
نوعی دستور قضایی یا حکمی که برای اعمال قانون صادر میشود.