معنی فارسی mangily

B1

به صورت شاداب و زنده، به طور معمول به نحوی جذاب یا دلپذیر.

In a lively or showy manner.

example
معنی(example):

اتاق به طرز جالبی با گیاهان زیادی تزئین شده بود.

مثال:

The room was decorated quite mangily, with a lot of plants.

معنی(example):

او به طرز زنده‌ای صحبت کرد و هیجان و شادی خود را ابراز کرد.

مثال:

She spoke mangily, expressing excitement and joy.

معنی فارسی کلمه mangily

: معنی mangily به فارسی

به صورت شاداب و زنده، به طور معمول به نحوی جذاب یا دلپذیر.