معنی فارسی maniable

B1

قابل مدیریت و تحت کنترل، به معنای این که چیزی به آسانی می‌تواند اصلاح یا سازماندهی شود.

Able to be manipulated or managed easily.

example
معنی(example):

طراحی نرم‌افزار به‌راستی قابل مدیریت و درک آسان است.

مثال:

The design of the software is quite maniable and easy to understand.

معنی(example):

با تمرین، استعداد او قابل مدیریت و تصفیه‌شده شد.

مثال:

With practice, her talent became maniable and refined.

معنی فارسی کلمه maniable

: معنی maniable به فارسی

قابل مدیریت و تحت کنترل، به معنای این که چیزی به آسانی می‌تواند اصلاح یا سازماندهی شود.