معنی فارسی manifestable

B1

قابل بیان، چیزی که می‌تواند به وضوح نمایش داده شود.

Capable of being manifested or made evident.

example
معنی(example):

این مفهوم در اشکال مختلف قابل بیان است.

مثال:

The concept is manifestable in various forms.

معنی(example):

برخی ایده‌ها به‌راحتی قابل بیان نیستند.

مثال:

Some ideas are not easily manifestable.

معنی فارسی کلمه manifestable

: معنی manifestable به فارسی

قابل بیان، چیزی که می‌تواند به وضوح نمایش داده شود.