معنی فارسی manistic

B1

مربوط به مردگرایی یا متاثر از آن.

Relating to or characteristic of manism.

example
معنی(example):

نظرات مردگرایانه او نگرش او را در مورد جامعه شکل داد.

مثال:

Her manistic views shaped her perspective on society.

معنی(example):

او رویکرد مردگرایانه‌ای نسبت به مشکل اتخاذ کرد.

مثال:

He adopted a manistic approach to the issue.

معنی فارسی کلمه manistic

: معنی manistic به فارسی

مربوط به مردگرایی یا متاثر از آن.