معنی فارسی manneredness

B1

حالتی از ادب و نزاکت که از رفتار و رفتارهای اجتماعی ناشی می‌شود.

The quality of being polite; showing good manners, especially in social situations.

example
معنی(example):

ادب او نشانه تربیت اوست.

مثال:

His manneredness reflects his upbringing.

معنی(example):

ادب در مناسبت‌های رسمی اهمیت دارد.

مثال:

Manneredness is important in formal occasions.

معنی فارسی کلمه manneredness

: معنی manneredness به فارسی

حالتی از ادب و نزاکت که از رفتار و رفتارهای اجتماعی ناشی می‌شود.