معنی فارسی manslaughtering
B1عملی که در آن بهعمد کسی کشته نمیشود، اما به خاطر بیاحتیاطی منجر به مرگ فردی میشود.
The act of killing someone without the intent to do so, often due to carelessness.
- NOUN
example
معنی(example):
مردکشی در موقعیتهایی که قصد کشتن وجود ندارد، ممکن است اتفاق بیفتد.
مثال:
Manslaughtering can occur in situations where intent to kill is not present.
معنی(example):
تحقیقات نشان داد که مردکشی غیرعمدی بوده است.
مثال:
The investigation revealed that manslaughtering was unintentional.
معنی فارسی کلمه manslaughtering
:
عملی که در آن بهعمد کسی کشته نمیشود، اما به خاطر بیاحتیاطی منجر به مرگ فردی میشود.