معنی فارسی mappen

B1

برنامه‌ریزی کردن یا ترتیب دادن، معمولاً به صورت تجزیه و تحلیل یا نقشه‌برداری از یک روند یا فرآیند اتفاق می‌افتد.

To create or organize a plan, often involving analysis or mapping of a process or journey.

example
معنی(example):

ما باید برنامه‌های خود را برای پروژه برنامه‌ریزی کنیم.

مثال:

We need to mappen out our plans for the project.

معنی(example):

می‌توانی به من کمک کنی مراحل مختلف سفر را برنامه‌ریزی کنم؟

مثال:

Can you help me mappen the different stages of the journey?

معنی فارسی کلمه mappen

: معنی mappen به فارسی

برنامه‌ریزی کردن یا ترتیب دادن، معمولاً به صورت تجزیه و تحلیل یا نقشه‌برداری از یک روند یا فرآیند اتفاق می‌افتد.