معنی فارسی mappy
B1نقشهمانند، توصیفی برای چیزهایی که شبیه یک نقشه هستند یا مفهومی را به صورت تصویری نشان میدهند.
Descriptive of something resembling a map, often indicating clarity and visual organization.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طراحی نقشهمانند وبسایت، پیمایش را آسانتر میکند.
مثال:
The mappy design of the website makes navigation easier.
معنی(example):
طرحهای نقشهمانند او به تجسم پروژه کمک کرد.
مثال:
His mappy drawings helped visualize the project.
معنی فارسی کلمه mappy
:
نقشهمانند، توصیفی برای چیزهایی که شبیه یک نقشه هستند یا مفهومی را به صورت تصویری نشان میدهند.