معنی فارسی maraud

B1 /məˈɹɔd/

دستبرد زدن یا به زور وادار کردن دیگران به تسلیم و غارت.

To roam in search of plunder.

verb
معنی(verb):

To move about in roving fashion looking for plunder.

مثال:

a marauding band

معنی(verb):

To go about aggressively or in a predatory manner.

معنی(verb):

To raid and pillage.

example
معنی(example):

سربازان به سرزمین دشمن دستبرد می‌زدند.

مثال:

The soldiers would maraud the enemy's territory.

معنی(example):

دزدان دریایی معمولاً برای طلا و جواهر به کشتی‌ها حمله می‌کنند.

مثال:

Pirates often maraud ships for treasure.

معنی فارسی کلمه maraud

: معنی maraud به فارسی

دستبرد زدن یا به زور وادار کردن دیگران به تسلیم و غارت.