معنی فارسی marshalate
B1ساماندهی کردن، مرتب و سازماندهی کردن منابع یا افراد برای یک کار خاص.
To organize or prepare for a particular task or event.
- VERB
example
معنی(example):
شرکت تصمیم گرفت منابع خود را برای پروژه ساماندهی کند.
مثال:
The company decided to marshalate its resources for the project.
معنی(example):
مارشالیت به این معنی است که برای یک کار خاص آماده و سازماندهی کنید.
مثال:
To marshalate means to organize and prepare for a specific task.
معنی فارسی کلمه marshalate
:
ساماندهی کردن، مرتب و سازماندهی کردن منابع یا افراد برای یک کار خاص.