معنی فارسی marsupialised

B1

شکل گذشته فعل مارسوپالی کردن، نشان‌دهنده ویژگی‌های مارسوپالی.

Past tense of marsupialise, indicating features or behaviors adapting to marsupial characteristics.

example
معنی(example):

این مطالعه بر رفتارهای مارسوپالی‌شده در گونه‌های خاص متمرکز بود.

مثال:

The study focused on marsupialised behaviors in certain species.

معنی(example):

حیواناتی که مارسوپالی‌شده‌اند، ویژگی‌های تولیدمثلی خاصی دارند.

مثال:

Animals that are marsupialised have unique reproductive traits.

معنی فارسی کلمه marsupialised

: معنی marsupialised به فارسی

شکل گذشته فعل مارسوپالی کردن، نشان‌دهنده ویژگی‌های مارسوپالی.