معنی فارسی mascouten

B1

شخصیتی در قالب یک ماسکوت که معمولاً در رویدادها باهمه تعامل دارد.

A performer dressed as a mascot, typically engaging with the audience.

example
معنی(example):

ماسکوتن با یک دست تکان دوستانه به بچه‌ها نزدیک شد.

مثال:

The mascouten approached the children with a friendly wave.

معنی(example):

در طول جشنواره، ماسکوتن همه را سرگرم کرد.

مثال:

During the festival, the mascouten entertained everyone.

معنی فارسی کلمه mascouten

: معنی mascouten به فارسی

شخصیتی در قالب یک ماسکوت که معمولاً در رویدادها باهمه تعامل دارد.