معنی فارسی masker

B1

ماسكِر، ابزاری که برای محافظت از نواحی خاص در حین نقاشی و کارهای رنگ‌آمیزی استفاده می‌شود.

A tool used to cover areas in order to keep them clean during painting or finishing work.

verb
معنی(verb):

To render giddy or senseless

معنی(verb):

To be bewildered.

معنی(verb):

To choke; stifle.

معنی(verb):

To decay; rust.

example
معنی(example):

ماسكِر به راحت‌تر شدن نقاشی بدون کثیف کردن دیوارها کمک کرد.

مثال:

The masker made it easier to paint without getting the walls dirty.

معنی(example):

او ماكر را با دقت به کار برد تا به نتیجه‌ای تمیز دست یابد.

مثال:

She applied the masker carefully to achieve a clean finish.

معنی فارسی کلمه masker

: معنی masker به فارسی

ماسكِر، ابزاری که برای محافظت از نواحی خاص در حین نقاشی و کارهای رنگ‌آمیزی استفاده می‌شود.