معنی فارسی mastectomy
B2عمل جراحی برای برداشتن کامل یا بخشی از سینه به دلایل درمانی.
A surgical procedure to remove all or part of a breast, usually to treat breast cancer.
- noun
noun
معنی(noun):
The surgical procedure to remove of all or part of a breast; mammectomy.
example
معنی(example):
دکتر برای بیمار یک ماستکتومی را توصیه کرد.
مثال:
The doctor recommended a mastectomy for the patient.
معنی(example):
پس از تشخیص، او یک ماستکتومی انجام داد.
مثال:
After the diagnosis, she underwent a mastectomy.
معنی فارسی کلمه mastectomy
:
عمل جراحی برای برداشتن کامل یا بخشی از سینه به دلایل درمانی.
