معنی فارسی masterhood
B2تسلط به وضعیت یا مقام شخصی اشاره دارد که در یک حرفه یا هنر از برتری برخوردار است.
The state of being a master or having mastery.
- NOUN
example
معنی(example):
تسلط بر هر حرفهای به سالها تعهد نیاز دارد.
مثال:
Masterhood in any craft requires years of dedication.
معنی(example):
او بعد از دههها تمرین بیامان به تسلط رسید.
مثال:
He achieved masterhood after decades of relentless practice.
معنی فارسی کلمه masterhood
:
تسلط به وضعیت یا مقام شخصی اشاره دارد که در یک حرفه یا هنر از برتری برخوردار است.