معنی فارسی matar
B1گوشهگیر کردن یا از بین بردن یک چیز که مانع رشد چیز دیگری میشود.
To remove unwanted plants or obstacles in a certain context.
- VERB
example
معنی(example):
کشاورز تصمیم گرفت علفهای هرز را در میدانش بزند.
مثال:
The farmer decided to matar the weeds in his field.
معنی(example):
شما باید اشتباهات را در مقالهتان قبل از ارسال اصلاح کنید.
مثال:
You should matar the mistakes in your essay before submitting it.
معنی فارسی کلمه matar
:
گوشهگیر کردن یا از بین بردن یک چیز که مانع رشد چیز دیگری میشود.