معنی فارسی matless
B2بدون فرش؛ توصیف شرایطی که در آن فرش وجود ندارد.
Describing a place or space that is free of mats or carpets.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اتاق بدون مبلمان بدون فرش احساس بزرگتری داشت.
مثال:
The room felt larger without the matless furniture.
معنی(example):
او یک فضای بدون فرش را برای کارگاهش ترجیح میداد.
مثال:
He preferred a matless space for his workshop.
معنی فارسی کلمه matless
:
بدون فرش؛ توصیف شرایطی که در آن فرش وجود ندارد.