معنی فارسی matrimony
B1 /ˈmætɹɪmoʊni/وضعیت یا حالت ازدواج و پیوندی که بین دو نفر به وجود می‌آید.
The state of being married; the marriage ceremony.
- noun
noun
معنی(noun):
Marriage; the state of being married.
معنی(noun):
The ceremony of marriage.
معنی(noun):
A particular solitaire card game using two decks of cards.
example
معنی(example):
آنها با یک مراسم بزرگ عروسی، ازدواج خود را جشن گرفتند.
مثال:
They celebrated their matrimony with a big wedding ceremony.
معنی(example):
ازدواج اغلب به عنوان یک پیوند مقدس در نظر گرفته می‌شود.
مثال:
Matrimony is often considered a sacred bond.
معنی فارسی کلمه matrimony
:
وضعیت یا حالت ازدواج و پیوندی که بین دو نفر به وجود می‌آید.
