معنی فارسی mattified
B1حالت یا کیفیتی که در آن یک سطح براق به حالت مات تبدیل شده است.
Made matte or non-glossy.
- verb
verb
معنی(verb):
(of a cosmetic) to produce a matt effect or reduce the shiny appearance of the skin
example
معنی(example):
پس از استفاده از پودر، صورت من مات شد.
مثال:
After applying the powder, my face was mattified.
معنی(example):
پایان کار به طور مات شده بود تا ظاهری طبیعیتر داشته باشد.
مثال:
The finish was mattified for a more natural look.
معنی فارسی کلمه mattified
:
حالت یا کیفیتی که در آن یک سطح براق به حالت مات تبدیل شده است.