معنی فارسی matts
B1مات، در اینجا به معنی بافتی غیر براق است که سطح آن صاف و نرم است.
A term used to describe a non-glossy surface or a person named Matt.
- VERB/NOUN
example
معنی(example):
او پارچه را مات میکند تا نرمتر شود.
مثال:
He matts the fabric to make it softer.
معنی(example):
کار مت در گالری نمایش داده شد.
مثال:
Matt's work was displayed in the gallery.
معنی فارسی کلمه matts
:
مات، در اینجا به معنی بافتی غیر براق است که سطح آن صاف و نرم است.