معنی فارسی maturation
B1پروسهای که در آن چیزی به بلوغ یا کامل بودن میرسد.
The process of becoming mature.
- noun
noun
معنی(noun):
The process of becoming mature.
معنی(noun):
The process of differentiation that produces the adult form of an organism.
معنی(noun):
The process of maturating, or suppurating fully.
example
معنی(example):
رسیدن پنیر چندین هفته طول میکشد.
مثال:
The maturation of the cheese takes several weeks.
معنی(example):
رسیدن در توسعه بسیاری از غذاها مهم است.
مثال:
Maturation is important in the development of many foods.
معنی فارسی کلمه maturation
:
پروسهای که در آن چیزی به بلوغ یا کامل بودن میرسد.
