معنی فارسی mcgyvered
B1به معنای حل یک مشکل با استفاده خلاقانه و نامتقارن از منابع موجود است.
To have creatively solved a problem, typically with limited resources.
- VERB
example
معنی(example):
او یک راهحل برای صندلی شکسته را به شیوه مکگایور درست کرد.
مثال:
She mcgyvered a solution to the broken chair.
معنی(example):
بعد از چند دقیقه، او چیزی برای تعمیر نشتی به شیوه مکگایور درست کرد.
مثال:
After a few minutes, he mcgyvered something to fix the leak.
معنی فارسی کلمه mcgyvered
:
به معنای حل یک مشکل با استفاده خلاقانه و نامتقارن از منابع موجود است.