معنی فارسی meanly

B1

به طرز خسیس یا بی‌رحمانه.

In a mean or unkind manner; with malice.

example
معنی(example):

او به طور خسیس با همکارانش صحبت کرد که آنها را ناراحت کرد.

مثال:

He spoke meanly to his colleagues, which upset them.

معنی(example):

او در طول بازی به طور خسیس عمل کرد که این عادلانه نبود.

مثال:

She acted meanly during the game, which wasn't fair.

معنی فارسی کلمه meanly

: معنی meanly به فارسی

به طرز خسیس یا بی‌رحمانه.