معنی فارسی meantimes
B1در این زمان؛ در این فاصله؛ به معنای زمانی که در یک عمل یا رویداد در حال انجام است.
During the time that something else is happening.
- ADVERB
example
معنی(example):
من مشقهایم را انجام خواهم داد، و در این میان، تو میتوانی تلویزیون تماشا کنی.
مثال:
I will do my homework, and in the meantimes, you can watch TV.
معنی(example):
او مشغول درس خواندن بود؛ در این میان، برادرش بازیهای ویدیویی را بازی کرد.
مثال:
She was busy studying; in the meantimes, her brother played video games.
معنی فارسی کلمه meantimes
:
در این زمان؛ در این فاصله؛ به معنای زمانی که در یک عمل یا رویداد در حال انجام است.