معنی فارسی measle

B1

بیماری عفونی که با بثورات پوستی و تب مشخص می‌شود.

A contagious viral infection that causes a rash and fever.

noun
معنی(noun):

A leper.

معنی(noun):

A tapeworm larva.

example
معنی(example):

بچه وقتی جوان بود به سرخک مبتلا شد.

مثال:

The child had measles when he was young.

معنی(example):

سرخک می‌تواند در میان بچه‌ها بسیار مسری باشد.

مثال:

Measles can be very contagious among children.

معنی فارسی کلمه measle

: معنی measle به فارسی

بیماری عفونی که با بثورات پوستی و تب مشخص می‌شود.