معنی فارسی meatily
B1به طور ملموس از جنبه گوشتی یا به طور واضح و غنی از گوشت.
In a way that is rich in or characteristic of meat.
- ADVERB
example
معنی(example):
خورش به طرز گوشتی با مقدار زیادی گوشت گاو پخته شده بود.
مثال:
The stew was cooked meatily with plenty of beef.
معنی(example):
او به طرز گوشتی درباره عشقش به باربکیو صحبت کرد.
مثال:
She spoke meatily about her love for barbecue.
معنی فارسی کلمه meatily
:
به طور ملموس از جنبه گوشتی یا به طور واضح و غنی از گوشت.