معنی فارسی mechanomorphically
B1به شیوهای که شبیه به ماشینها یا رباتها عمل میکند.
In a manner that resembles mechanical systems or processes.
- ADVERB
example
معنی(example):
این دستگاه به طور مکانومورفیک عمل میکند تا کارایی را بهبود بخشد.
مثال:
The device operates mechanomorphically to improve efficiency.
معنی(example):
او فرآیند را به طور مکانومورفیک توصیف کرد و بر ماهیت مهندسی آن تأکید کرد.
مثال:
She described the process mechanomorphically, emphasizing its engineered nature.
معنی فارسی کلمه mechanomorphically
:
به شیوهای که شبیه به ماشینها یا رباتها عمل میکند.