معنی فارسی meddlings

B1

اسم رفتار دخالت کردن، به معنای مداخله بدون دعوت یا نیاز.

The act of interfering in someone else's affairs unnecessarily.

noun
معنی(noun):

Unwanted interference

example
معنی(example):

دخالت او در برنامه‌های ما تنش غیرضروری ایجاد کرد.

مثال:

Her meddling in our plans created unnecessary conflict.

معنی(example):

آنها از دخالت مداوم او در زندگی شخصی‌شان شکایت کردند.

مثال:

They complained about her constant meddling in their personal lives.

معنی فارسی کلمه meddlings

: معنی meddlings به فارسی

اسم رفتار دخالت کردن، به معنای مداخله بدون دعوت یا نیاز.