معنی فارسی mediacy
B1میانجیگری، فرایند یا حالت بودن در میان دوسر، به ویژه در ارتباطات که ارتباطات و اطلاعات به سریع و بدون تاخیر منتقل میشود.
The quality of being intermediate or mediating, particularly in communication and information distribution.
- noun
noun
معنی(noun):
Mediation; presence of an intermediary.
example
معنی(example):
پیامرسانی اخبار دیجیتال به مردم این امکان را میدهد که به راستی اطلاعات را به صورت آنی دریافت کنند.
مثال:
The mediacy of digital news allows people to receive information instantly.
معنی(example):
در زمانهای بحرانی، سرعت ارتباطات نقش حیاتی ایفا میکند.
مثال:
In times of crisis, the mediacy of communication plays a critical role.
معنی فارسی کلمه mediacy
:
میانجیگری، فرایند یا حالت بودن در میان دوسر، به ویژه در ارتباطات که ارتباطات و اطلاعات به سریع و بدون تاخیر منتقل میشود.