معنی فارسی mediation
B2 /midiˈeɪʃən/میانجی‌گری به فرآیند کمک به دو یا چند طرف برای یافتن توافق یا حل مشکل اشاره دارد.
The process of facilitating communication and negotiation between parties in conflict.
- noun
noun
معنی(noun):
Negotiation to resolve differences conducted by some impartial party.
معنی(noun):
The act of intervening for the purpose of bringing about a settlement.
example
معنی(example):
میانجی‌گری به حل و فصل مسأله به صورت مسالمت‌آمیز کمک کرد.
مثال:
Mediation helped resolve the conflict peacefully.
معنی(example):
او پیشنهاد کرد که به عنوان راهی برای حل اختلافاتشان از میانجی‌گری استفاده کنند.
مثال:
She suggested mediation as a way to resolve their differences.
معنی فارسی کلمه mediation
:
میانجی‌گری به فرآیند کمک به دو یا چند طرف برای یافتن توافق یا حل مشکل اشاره دارد.
