معنی فارسی mediocreness

B1

میانگین‌ بودن، کیفیت یا سطحی که بالاتر از حد معمول یا متوسط نیست.

The state of being mediocre; lacking quality or distinction.

example
معنی(example):

میانگین‌بودن کار در عدم خلاقیت آن مشهود بود.

مثال:

The mediocreness of the work was evident in its lack of creativity.

معنی(example):

میانگین‌بودن او برای کسانی که انتظار بیشتری داشتند، ناامیدکننده بود.

مثال:

His mediocreness was a disappointment to those who expected more.

معنی فارسی کلمه mediocreness

: معنی mediocreness به فارسی

میانگین‌ بودن، کیفیت یا سطحی که بالاتر از حد معمول یا متوسط نیست.