معنی فارسی medlied

B1

عمل ادغام کردن و ترکیب آهنگ‌ها در یک اجرا یا برنامه.

To have combined different pieces of music in a performance.

verb
معنی(verb):

To combine, to form a medley.

example
معنی(example):

او چندین آهنگ کلاسیک را در نمایش خود ترکیب کرد.

مثال:

She medlied several classics during her show.

معنی(example):

گروه موسیقی برای تجربه‌ای منحصربه‌فرد، آهنگ‌های موفق خود را ترکیب کرد.

مثال:

The band medlied their hits for a unique experience.

معنی فارسی کلمه medlied

: معنی medlied به فارسی

عمل ادغام کردن و ترکیب آهنگ‌ها در یک اجرا یا برنامه.