معنی فارسی mellowing
B1به معنای آرام و ملایم شدن یا سبک شدن در احساسات یا رفتار است.
Becoming softer, more relaxed, or less intense.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To make mellow; to relax or soften.
مثال:
The fervour of early feeling is tempered and mellowed by the ripeness of age.
معنی(verb):
To become mellow.
noun
معنی(noun):
The process of making or becoming mellow.
example
معنی(example):
موسیقی تأثیر آرام‌بخشی بر جمعیت داشت.
مثال:
The music had a mellowing effect on the crowd.
معنی(example):
او متوجه شد که شخصیتش با گذشت زمان آرام‌تر می‌شود.
مثال:
He noticed that his personality was mellowing as he aged.
معنی فارسی کلمه mellowing
:
به معنای آرام و ملایم شدن یا سبک شدن در احساسات یا رفتار است.
