معنی فارسی memorising

B1

حفظ کردن، فرآیند به یاد سپردن اطلاعات به طوری که قابل یادآوری در آینده باشد.

The process of committing something to memory.

verb
معنی(verb):

To learn by heart, commit to memory.

example
معنی(example):

به خاطر سپردن واژگان به شما در یادگیری یک زبان جدید کمک می‌کند.

مثال:

Memorising vocabulary helps you learn a new language.

معنی(example):

او ساعت‌ها را صرف حفظ کردن متن‌هایش برای نمایش کرد.

مثال:

He spent hours memorising his lines for the play.

معنی فارسی کلمه memorising

: معنی memorising به فارسی

حفظ کردن، فرآیند به یاد سپردن اطلاعات به طوری که قابل یادآوری در آینده باشد.