معنی فارسی mentholated
B1محصولی که حاوی منتول است و اغلب برای ایجاد حس خنکی یا تسکین استفاده میشود.
Containing menthol, often used to provide a cooling or soothing effect.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Impregnated with menthol.
example
معنی(example):
پماد منتولدار به تسکین علائم سرماخوردگی او کمک کرد.
مثال:
The mentholated ointment helped relieve his cold symptoms.
معنی(example):
او از بالم لب منتولدار به خاطر احساس تازگی آن لذت میبرد.
مثال:
She enjoys mentholated lip balm for its refreshing feel.
معنی فارسی کلمه mentholated
:
محصولی که حاوی منتول است و اغلب برای ایجاد حس خنکی یا تسکین استفاده میشود.