معنی فارسی merogenic

B1

موضوعی مرتبط با مروژنتیک و تأثیرات آن در رویه‌های رشد و توسعه.

Pertaining to or resulting from merogeny, especially concerning the establishment of certain traits in organisms.

example
معنی(example):

خصوصیات مروژنتیک این گونه جالب است.

مثال:

The merogenic properties of this species are fascinating.

معنی(example):

ما در حال بررسی تأثیر مروژنتیک بر نرخ رشد هستیم.

مثال:

We are examining the merogenic influence on growth rates.

معنی فارسی کلمه merogenic

: معنی merogenic به فارسی

موضوعی مرتبط با مروژنتیک و تأثیرات آن در رویه‌های رشد و توسعه.