معنی فارسی mesenchymatous
B1مزانسیماتوس، اشاره به بافتهای مزانشیمی که در عملکردهای بیولوژیکی خاص دخالت دارند.
Pertaining to or resembling mesenchyme, especially in biological functions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بافت مزانشیوماتوس مشاهده شده در جنین نقش حیاتی در تشکیل ارگانها دارد.
مثال:
The mesenchymatous tissue observed in the embryo plays a critical role in organ formation.
معنی(example):
درک ساختارهای مزانشیوماتوس میتواند به درمانهای ترمیمی کمک کند.
مثال:
Understanding mesenchymatous structures can aid in regenerative therapies.
معنی فارسی کلمه mesenchymatous
:
مزانسیماتوس، اشاره به بافتهای مزانشیمی که در عملکردهای بیولوژیکی خاص دخالت دارند.