معنی فارسی metasomatising
C1فرایندی مشابه به متاسوماتیزه کردن که شامل تعاملات شیمیایی است.
The act of causing metasomatism, typically in geological contexts.
- VERB
example
معنی(example):
فرایندهای متاسوماتیزه در بسیاری از محیطهای زمینشناسی رخ میدهند.
مثال:
Metasomatising processes occur in many geological settings.
معنی(example):
دانشمند اثرات متاسوماتیزه بر روی مواد معدنی را مطالعه کرد.
مثال:
The scientist studied the metasomatising effects on the minerals.
معنی فارسی کلمه metasomatising
:
فرایندی مشابه به متاسوماتیزه کردن که شامل تعاملات شیمیایی است.