معنی فارسی metatarsally

B1

به وضعیت یا حرکات مربوط به استخوان‌های متاتارسال اشاره دارد.

In a manner relating to the metatarsals of the foot.

example
معنی(example):

آسیب به طور متاتارسالی مربوط به سقوط ورزشکار بود.

مثال:

The injury was metatarsally related to the athlete's fall.

معنی(example):

او پس از دویدن به مدت طولانی، درد را به صورت متاتارسالی احساس کرد.

مثال:

She felt the pain metatarsally after running for a prolonged period.

معنی فارسی کلمه metatarsally

: معنی metatarsally به فارسی

به وضعیت یا حرکات مربوط به استخوان‌های متاتارسال اشاره دارد.