معنی فارسی midi-
B1پیشوند میدی که به اتصالات و استانداردهای خاص دستگاههای موسیقی اشاره دارد.
A prefix relating to devices or software that use MIDI technology.
- OTHER
example
معنی(example):
او از نرمافزار سازگار با میدی برای ضبطهایش استفاده کرد.
مثال:
She used a midi-compatible software for her recordings.
معنی(example):
دستگاههای مبتنی بر میدی میتوانند به ابزارهای مختلف موسیقی متصل شوند.
مثال:
The midi-based devices can connect to various music tools.
معنی فارسی کلمه midi-
:
پیشوند میدی که به اتصالات و استانداردهای خاص دستگاههای موسیقی اشاره دارد.