معنی فارسی mildewed
B1کپک زده، به چیزی که توسط قارچها خراب شده یا تحت تاثیر رطوبت دچار فساد شده است، اشاره دارد.
Affected with mildew; having the musty smell or appearance associated with dampness.
- verb
verb
معنی(verb):
To taint with mildew.
معنی(verb):
To become tainted with mildew.
example
معنی(example):
کتابهای قدیمی بوی کپک زدگی داشتند.
مثال:
The old books had a mildewed smell.
معنی(example):
دیوارها با لکههای کپک زده پوشیده شده بودند.
مثال:
The walls were covered in mildewed patches.
معنی فارسی کلمه mildewed
:
کپک زده، به چیزی که توسط قارچها خراب شده یا تحت تاثیر رطوبت دچار فساد شده است، اشاره دارد.