معنی فارسی mimically

B1

یم بیمار الگوی حرکتی یا گفتاری را تقلید می‌کند و به نوعی از عمل و رفتار اشاره دارد.

In a manner that mimics or imitates behavior or gestures.

example
معنی(example):

او شخصیت را به‌طور میمیکال به‌طور عالی به تصویر کشید.

مثال:

She mimically portrayed the character excellently.

معنی(example):

او به‌طور میمیکال صحبت کرد و توجه همه را جلب کرد.

مثال:

He spoke mimically, capturing everyone's attention.

معنی فارسی کلمه mimically

: معنی mimically به فارسی

یم بیمار الگوی حرکتی یا گفتاری را تقلید می‌کند و به نوعی از عمل و رفتار اشاره دارد.