معنی فارسی mimmock

B1

خندیدن یا صحبت کردن به صورت آرام و ملایم.

To laugh or speak gently.

example
معنی(example):

تنش آرام در صدای او باعث احساس راحتی همه شد.

مثال:

The mimmock in her voice made everyone feel at ease.

معنی(example):

او با یک خنده آرام، وضعیت را سبک‌تر کرد.

مثال:

He gave a mimmock laugh, making the situation lighter.

معنی فارسی کلمه mimmock

: معنی mimmock به فارسی

خندیدن یا صحبت کردن به صورت آرام و ملایم.